در آمدی بر شناخت تطوّر گویش سیستانی
این توضیح را در همین آغاز بدهم که تغییرات مورد اشاره در کلّ این نوشتار ناظر است به تلفّظ های روستایی که کهن تر و اصیل تراند و نه تلفّظ شهر زابل که طبعتاً بیشتر از پارسی رسمی تأثیر پذیر است.
دیگر این که این اندک به انگیزه ای ارایه می شود که توجّه بزرگوارانی را که در این زمینه ها کار آمدند به این مهمّ جلب کنم. باشد که به همّت آنان به دست آورد های خوبی در این مورد برسیم.
وامّا، گویش سیستانی هم مثل دیگر گویش ها وزبانها در طول زمان تطّور ها و تحوّل هایی را از سر گذرانده است.
این دگر گو ن شدن ها در « سیستانی » در چند زمینه رخ داده است که در طبقه بندی نخستین ،آن را به «تطوّر در واژه» و «تطوّر در دستور» می توان تقسیم کرد.
تطوّر دستوری در گویش سیستانی چندانی روی نداده است بجز در مواردی اندک . مثلاً:
1 – برای ساختن مضارع ملموس پیشوندی به کار می رفت که اندک اندک دارد از دستور «سیستانی» حذف می شود. آن پیشوند، «دی دی ، DĒ DĒ » است . به عنوان مثال سیستانی به جای «دارم می روم» پارسی می گویدکه دی دی میرا DĒDĒMĒRÂ
2 – برای ساختن مضارع التزامی، در سیستانی در پایان فعل پسوند « گو ، GO» می افزایند ، مثلاً:«بری گو ، BRĒGO» یعنی «برود».از کاربرد این پسوند هم اندک اندک کاسته می شود.
3 – برای ساختن ماضی ابعد در سیستانی از ساختاری استفاده می شود که کم کم دارد از رواج می افتد. مثلاً اگر یک نفر سیستانی بخواهد بگوید:«رفته بوده بوده ام»، می گوید:«رفته بوده دا ، RAFTA BUDADÂ ». این شکل کاربرد هم درگویش رو به فراموشی است.
4 – کاربرد صیغۀ دوم شخص مفرد به جای اول شخص مفرد هم که ازویژگی های گویش «شیب آبی» ی سیستان است، دارد رو به فراموشی می رود. در صیغه سیستانی شیب آبی می گوید: « نرفتی ، NRATĒ »(نرفته ای) یعنی «نرفته ام» یا«نکردی ، NKARDĒ»(نکرده ای) یعنی « نکرده ام».
و امّا دگرگونی ها (تطوّرها) ای در واژه رخ داده است و هم چنان ادامه دارد عبارت است از:
الف - دگرگونی در «واکه» ها یا«مصوّت» ها یا «وُیِل» ها :
1 – واکۀ میانی«او ، U» که در واژه هایی مثل «بود» و «رود» پارسی وجود دارد، در لهجۀ شیب آبی سیستان، به صورت «ای ، i» تلفّظ می شد. مثلاً به «بودا، BUD»ی سیستانی به معنای (بوده ام) به شیب آبی می گفتند و کم وبیش می گویند:«بیدا ، BiD» یعنی « بوده ام».
2 – در گویش صیّادان سیستان، بیشتر واکه های میانی «آ ، » به صورت «اَو ، OW» تلفّظ می شود. مثلاً صیادان و گاوداران حاشیۀ هامون به «بازی ، BÂZi» « بوزی ، BOWZi» وبه«خار ،xÂR » «خوَر ،XOWR » می گویند.
این واکه در سراسر گویش سیستانی رواج عام داشته است کما این که هنوز هم سیستانی ها به «جارو ، JÂRU» «جوری ، JOWRi» می گویند وبه روستای« دادی ، DÂDi» «دَودی ، DOWDi». امّا کار برد گسترده تر این واکه به شکل«اَو ، OW» در همان گویشوران حاشیۀ هامون رواج دارد و در گویش عام سیستانی این واکه از صورت«اَو ، OW» به شکل «آ ، » تمایل پیدا کرده است. کما این که اکنون عامّۀ مردم سیستان، بجز حاشیه نشینیا هامون ، دیگر « بازی ، BÂZi» و «خار ، xÂR» را «بوَزی ، BOWZi» و «خوَر ، XOWR» نمی گویند و...
ب - دگر گونی یا تطوّر «همخوان» ها، یا«صامت» یا «آکسان» ها:
1 - چنین می نماید که همخوان«پ» در گویش سیستانی، در طول زمان، گرایش به تلفّظ،«ف» داشته است. دلیل من برای این امر که حتّا بسیاری از «ف» های موجود در گویش کنونی سیستانی در گذشته «پ» تلفّظ می شده است اینست که حتّا امروز هم در سیستانی «فطیر» عربی راهم «په تیر ، PÁTiR» و «فاطمه» ی عربی راهم، در ساختار تصغیری اش، یا با کاف تحبیب«پاتُک ، PÂTOK» یا «پاتی که ، PÂTiKA» می گویند. همچنان که کلمۀ «فله ، FALA» به معنای آغوز را «پَلَه ، PALA» می گویند.
2 –دیگر همخوان سیستانی، همخوان «گ» است که در مواردی هنوز هم به شکل «ب» ادا می شود، مثلاً به « بیوه»( زن بی شوهر) می گویند«گیوه ، GiVA» یا به «به چین»(به گزین شده)، «گی چی ، GĒČi» می گویند و چند مورد دیگر.
3 – چنین معلوم می شود که در گذشته اغلب «ق» ها را «ک» تلفّظ می کرده ایم، چراکه آثار آن تا به امروز هم در گویش مانده است. مثلاً در موردی «قصّه» عربی را«کِسّه ، KESSA» می گوییم.در آن جایی که می گوییم:« خی ما کسّه آ پکه ، XĒ MÂ KESSÁ Â PKA» یعنی ماجرا ها سر ما آورد.
4 – در تلفّظ های روستایی هنوز هم که هنوز است«ی» به صورتی که در عدد«یک» پارسی تلفّظ می کنیم، تلفّظ نمی شود. مثلاً روستایی های اصیل تر، همین «یک» را«اَک ، ÁK» می گویند. همان گونه که «یخ» را «اَخ ،ÁX» و یا «یاعلی» به معنای زودباش را«آلّی ، ÂLLi» می گویند. این همخوان هم اندک اندک شکل سیستانی خود را از دست می دهد و به صورت پارسی رسمی «ی» تلفّظ می شود.
در مورد پرهیز نا خواسته از تلفّظ«ی» به صورتی که گفتیم در پارسی موجود است، نکتۀ بسیار جالب این که سیستانی درمواردی آن را،(ی) را ،در تلفّظ به«ه» که هرگز آن را در گویش خود ندارد تبدیل می کند و مثلاًبه جای «آیا» می گویند:«آها ، ÂH».
5- در شمارۀ پیش از این گفتیم که در گویش سیستانی«ه» یا «ح» وجود ندارد وسیستانی مثلاً «حمّام» را «امّوم ، ÁM MŌM» و «هنوز» را «انوز ، ANUZ» می گوید. از دیگر تطوّر هایی که در گویش سیستانی دارد شکل می گیرد یکی هم همین به کار گرفتن «ه –ح» در این گویش است. یعنی هم اکنون به مواردی بر می خوریم که روستائیان سیستانی هم در پی شهر نشینان سیستانی و به تأثر زبان رسمی پارسی، همخوان های «ه-ح» را به تلفّظ در می آورند.
در پایان، گفتنی این که با توجّه به تطوّرهای گویش سیستانی و همزمان با توجّه به همسانی واژه های کهن و ویژۀ سیستانی و بلوچی مثل «اَگجا ، AGJ» یا« گجا ، GJ» ی سیستانی و«گُجا ، GOJ»،ی بلوچی، «بت ، BAT» و«بت ، BAT»(در بلوچی در سرباز به معنای «پُلو» ودر «شیربت» سیستانی به معنای «خوراک» یا «بای» یا«سوپ» فرنگی) ، «ترس، trass » سیستانی به معنای بزرگ و« ترس ،tras» بلوچی به همین معنا و« توش ، tuŠ » در بلوچی وسیستان ، هردو به یک معنا ( یعنی تشنه) و صدها همانندی دیگر که اغلب هم ویژۀ سیستانی وبلوچی است، چنین برداشت می شود که هرچه در تاریخ به قبل تر برگردیم خویشاوندی «بلوچی» و «سیستانی» آشکارتر می شود و شاید بسیاری از این همسانی ها به عهد سکایی این دو خویشاوند برگردد. به احتمال قوی به پیش از دوران ساسانیان و نفوذ ویژگی های زبان های غربی ایران در منطقه. البتّه بیشتر در سیستان و کمتر در مکران، به دلیل مرکزیّت سیستان و در حاشیه بودن مکران. شاید آغاز ویا تشدید تفاوت «سیستانی» و «بلوچی» از همان آغاز دورۀ ساسانی شروع شده باشد.
این را هم یاد آور می شوم که در بیان این همانندی ها بسیار دقّت کرده ام که واژه هایی را که در اخیر تاریخ «سیستانی» و «بلوچی» از یکدیگر وام گرفته اند مورد استناد قرار ندهم و اگر در این مورد به خطا رفته ام ، امید وارم اهل فن مرا به خطایم آگاه کنند و در این جا ضرورت دارد به نمونۀ بارز این گونه بی احتیاطی ها اشاره کنم که در کتاب «بلوچی گالبند» ، کارمشترک دکتر «لوتوس زهاک» و «بید الله نارویی» به چشم می خورد.
جواد محمّدی خمک
(سکایی سیستانی)
8/1/1390
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۵/۰۷ ساعت توسط زارایا
|
توضیح لوگو: نقشمایهٔ یکی از ظروف سفالین مکشوفه در شهر سوخته سیستان (هزارهٔ سوم پیش از میلاد).