بخش چهارم از گزیده نظرات مطرح شده در گروه آیکه پیرامون موسیقی سیستان

 

*****

 

- بهتر است ، نگاهی به سالن های جهانی و درخشش موسیقی بلوچستان، کردستان، خراسان و... بیندازیم؛ آیا ادا اطوار خاصی در دستکاری موسیقی محلی کردند که چنین می درخشند، خیر آنان(نوازندگان، خوانندگان و رامشگران) نماینده صادق نواها و نغمه ها و الحان قوم خود هستند نوآوری شان هم با تقلید و گدایی از این جا و آن جا نیست، با توجه به استعداد هنر بومی شان است.

 

- اما بازهم اعتقاد دارم که باتوسل به موسیقی اصیل سنتی که ریشه در فرهنگ کهن این دیاردارد و‌تلفیق مدرنیته میتوان آثار درخوری خلق کرد. سالها موسیقی سیستان زندگی لاکپشتی داشته آهنگهایی نظیر "زابل جان او برده خدا ، او برده" بعنوان موسیقی سیستانی پخش میشده!

اما چند سالیست که دوستان خوب وتوانایی دراین عرصه پاگذارده اند؛ بی شک با صبر وتلاش میتوان همانگونه که شعر پس از ذاکرین اوج گرفت موسیقی سیستانی نیز شاهد اوج و بالندگی باشد.

 

- پرسش : آیا موسیقی سیستان در این چنددهه پوست ادازی کرده است ؟ دلیل سرسختی و سنگوارگی موسیقی سیستانی چیست؟  آیا ما در این سال ها توانسته ایم گامی به پیش برداریم و آثاری  نو و با طراوتی تولید کنیم ؟ اگر آری چرا و اگر نه چرا ؟

- کدام پوست اندازی. تکرار مکررات پوست اندازی است. بنظر من درجا زدیم.

- شریف با امکانات پنجاه سال پیش و بلکه بیشتر توانست آثاری رو خلق کنه و به یادگار بگذاره که هنوز از بسیاری از آثار خوانندگان فعلی سیستان. شنیدنی تره.

 

- زود حکم صادر نکنید هنوز تا سرودن شعر و ترانه ای به گویش محلی چه ملمع گونه و چه مستقل و با یک گویش راهی بس دراز فاصله داریم آنچه تا کنون گفته شده سیاه مشق هایی ست که در ردیف طبع آزمایی های اولیه با تمام کاستی‌های که دارند قرار می گیرند باید یاد مان باشد که هر گردی گردو نیست اما اگر گوشی شنوا و ذوقی نقد پذیر وجود داشته باشد که در کمال فروتنی بخواهد راه درست را بیاموزد حتما این کار مهم شدنی ست

عیب کار از آنجا ناشی می سود که ما وصول به هدف را بسیار ساده و آسان فرض می کنیم در حالی که در مقام عمل این چنین نیست ریز کاریهای هنر شاعری از راه تجربه به دست می آید. شاید من نوعی چیزی سر هم کنم که چهار ستون اولیه اش مثل وزن و ردیف و قافیه اش درست باشد اما تا مرحله ی شعر شدنش فرسنگها فاصله داشته باشد

به گمان من کسانی که به طور علمی موسیقی را آموخته اند و آن را به طور جدی دنبال می کنند باید به دنبال یافتن شاعرانی باشند که دست انداز های کلامی و گامهای اولیه را در شاعری پشت سر گذاشته باشند و دارای زبانی متشخص شده باشند آثار منتشر شده ی شان خالی از عیب و نقص باشد و در صف مقدم سرایندگان شعر و ادب فارسی یا بومی سرایی قرار گرفته باشند

اینکه در گروه اعلام شود ما به ترانه سرا نیاز داریم و بلافاصله سر و کله ی کسانی پیدا شود که همه جا حضور دارند و نقش بازی می کنند و بخواهند نظمهای سست و پر غلط شان را بخورد دیگران بدهند کاری که بیش از 50 سال مداومت داشته و هنوز در اولین قدم در حال درجا زدن هستیم

نقطه ی امید و روشن این امر وجود علاقمندانی وارد به کار و دلسوز است که باید بکوشند به دام شهرتهای کاذب و کارهای نیم بند و ابکی مشتی لمپن نیفتند و از آدمهای کاردان کاری در خور و شایسته متوقع باشند به همین سادگی.

 

- معایب و ضعفهای موسیقی استان

1.عدم همدلی و وحدت اجرایی بین نوازندگان و هنرمندان  موسیقی استان

2.پراکندگی هنرمندان بواسطه موقعیتهای شغلی و زندگی

3.عدم همکاری ماخذ فرهنگی به جهت رشد رو به جلو  هنرمندان وفرهنگ موسیقی فورکلور

4.عدم برنامه ریزی زیر بنایی  از پایه برای هنر موسیقی  جوانان استان

5.عدم ارزش هنری هنرمندان استان و معمولی جلوه دادن هنر آنان

6.بزرگ نمودن بیش از حد هنرمندان کشور در دستگاهها اجرایی این عرصه  و سرکوب کردن استعداد های درخشان جوانانی که در این مسیر فعالیت میکنند

7.مهم       .....نبود آموزشگاه های تخصصی موسیقی ...و مشغول بکار شدن هنرمندان در امر اموزش ....که این خود چندین هدف را دنبال میکند ...1.باعث همدلی و رفاقت اجرایی هنرمندان میشود 2.جوانان سرگرم میشوند و دیگر در خیابانها پرسه نمیزنند 3.مردم با موسیقی بیشتر آشنا میشوند 4. برای ذهن کودکان موسیقی فوق العاده است 5.زیر بنایی کار شده و همین موجبات کنسرتهای اموزشی را بدنبال دارد و غیره ......

8.دامن زدن به باور بیش از حد هنرمندان به واژه های     نمیشود     نیست        

9.عدم استفاده کامل از توان خود موسیقی

10.عدم دسترسی به امکانات تخصصی موسیقی از قبیل استودیوهای حرفه ای . اساتید فن . ابزارها  و نوازندگان جهت تولید و نشر البوم .

11.عدم سرمایه گذاری و سرمایه گذار در این بخش توسط دستگاه های اجرایی . یا خود شخص هنرمند . یا اسپانسر شخصی

12.عدم برگزاری جلسات . گردهمایی ها ی هنرمندان  حداقل هر 6 ماه یک بار و تقدیر و تشکر از پیش کسوتان این عرصه

13.عدم کنسرتهای آموزشی جهت اشنایی و استفاده از ظرفیتهای جوانانی که در عرصه خوانندگی و نوازندگی وغیره استعداد دارند

14.عدم انگیزه و آینده نگری در بین هنرمندان

15.قرار گرفتن موقعیت استان به لحاظ جغرافیایی آب و هوا  که این یکی از عوامل تاثیر گذار بر روی صدای انسان میباشد .

16.عدم اشنایی دقیق هنرمندان از موسیقی فولکلور سیستان .

17.عدم وجود یک شخص مدیر و کارشناس در همه زمینه های موسیقی

 

- محاسن موسیقی استان

1.غنی بودن موسیقی استان  زبانزد است و میتوان با تلاش و پشت کار، همراه تجربه ودانش  پرده از راز این موسیقی گشود .

2.هوش بسیار بالا ی فرزندان سیستان در موسیقی

3.  پشتکار  و تلاش بصورت ژنتیکی و ارثی در جوهره جوانان استان

 

- یک پیشنهاد این است که حداقل یکبار در سال گردهمایی در زاهدان یا زابل و یا تهران داشته باشیم...با شرکت هنرمندان شعرا و علاقه مندان..اگر کسی داوطلب برگزاری این جلسه همدلی بشه هم دیداری دوستانه خواهد بود و هم شاید راهکارهایی پیشنهاد بشه...هم فال هم تماشا

 

- متاسفانه گردهم آوردن اهالی موسیقی سیستان دورهم کار چندان ساده ای نیست .

خیلی شفاف صحبت کنم ، مشکل عجیبی که در اهالی موسیقی سیستان هست پس سرهم حرف زدنه !  من با جوانانی رو برو بودم که بعضی از هنرمندان و گروه های فعال فعلی سیستان رو مانع پیشرفت خودشون می دونن !!! آخه عزیز دل سایه هر هنرمندی باید به اندازه خودش باشه شما وقتی دانش و تجربه کافی رو کسب کردی بفرما جای دیگران !

هنرمندانی رو دیدم که میگن فلانی چیزی بارش نیست... باز فلانی میگه بهمانی چیزی بارش نیست ... اینها میشه همون عدم همدلی و اعتماد به هم

چندسالی قبل با عده ای از دوستان تصمیم گرفتیم  اولین همایش بزرگداشت پیشکسوتان موسیقی سیستان رو برگزار کنیم ... ادارات متولی امر که قول همکاری به ما رو داده بودن چند روز مانده به برگزاری همایش زدن زیر همه چی !!! روی چه حسابی نمید دونم .

بالاخره به تنهایی متوسل شدم به موزه مردم شناسی سیستان خانم شهرکی ... اون همایش تبدیل شد به یک بزم خصوصی و دوستانه با حضور آقای حمیدرضا آهنگری

نام  نمی برم اما بسیاری از اهالی هنر موسیقی اونشب سمت بزم ما نیامدن !! حتی شاگردان آقای آهنگری . یک نفر هم که دعوت ما رو لبیک گفت چند روز بعد پشت سر گفته بود :محیط در شان هنرمندان نبود ... دوتا هنرمند پیدا نکردیم اونجا و ....

یه چیزی که خیلی بد بین اهالی موسیقی ما جا افتاده " اولین " بودنه !!!! من اولین کتاب ... اولین سی دی ... اولین کنسرت و.... ! اغلب دوست دارن یک اولین رو به نام خودشون ثبت کنن و حال اینکه نام و افتخار برگزاری اولین همایش بزرگداشت پیشکسوتان موسیقی سیستان نصیب یک مجمع مردم نهاد می شد !!!!

 

- مدت دو سال هست که بنده کلاسهای سلفژ و پیانو کلاسیک رو در زاهدان تدریس دارم تا زمانی که شیراز بودم به زاهدان و الان هم که تهرانم از تهران به زاهدان ماهی چهار روز در سخترین شرایط دقیقا متولیان امر از این قضیه آگاهند و این حرکت اثر گذار فرهنگی که تربیت افرادی را برای سالیان سال بعد واکسینه خواهد کرد کاملا مسکوت مانده و این اتفاق در خانه تک تک شاگردان اتفاق میوفته اما با بودجه های کلان استان,اما چرا این اتفاق در سطح استان نمیوفته جای خیلی اما و اگرها دارد,دیدگاه من باز هم قضیه آموزش هست و الا غیر از ان نگرانی هر فرد هست از این که از چشم بیفته و کمتر به به و چه چه بشنوه والا ریشه در جای دیگه هست که باید دنبالش گشت

 

- نظر من

جشنواره موسیقی داریم

دوستان ناظرش را قوی کنیم

ورودیه رفاقتی نشود تا چون گذشته کارها ضعیف و ضعیفتر شود

بودجه ای که همه ساله گرفته میشود خرج راهش شود

کارها شنیده شود

برترینها انتخاب و تشویق شوند

صدا و سیمای استان حمایت کند

رسانه ها رونق دهند

 

- یا همین جشنواره را ارتقا دهیم

بکنیمش استعداد یابی

با رای مردم

هیئت ژوری قوی

پخش از صدا و سیمای استان

و در پایان جایزه یا قراردادی برای البوم

 

- چیزی که مرا بشخصه سخت نگران می کند حضور آدمهای بی مایه در عرقه ی ترانه سرایی ست که هر از گرد راه رسیده ای با سرمایه ی پر رویی که دارد خود را وسط معرکه نی اندازد و تا متوجه شوی که چگونه حضرت آقا بر بام رفته خدا می داند با چه تمهیدی باید پایانش آورد باز موسیقی به علت دشوار آموزی اش تا حدی مانع از چنین جسارتهایی می شود آنچه خواسته من است در مرتبه ی نخست شناخت استعدادهای واقعی و کار آمد و سپس هدایت شان در مسیری درست و سازنده و این مهم شدنی نیست مگر شورای عالی شعر و موسیقی داشته باشیم که بر کارها نظارت مستقیم داشته باشد و برای انجام کار نیازمند بانک اطلاعاتی از گذشته ی دور تا زمان حاضر هستیم که افراد خبره و متخصص این آثار را از حیث درجه ی ارزش کد بندی کنند پس از آن اگر کاری تولید شود و متکی به معیارهای درست باشد به طور مسلم حاصل کار چیزی در قبول خواهد بود به امید رسیدن به سطح ایده ال در تمام زمینه های فرهنگی سیستان

 

- اگر شاعر بومی سرای سیستانی ما که در قالبهای عروضی شعر می سرآید قابلیت کاربردی واژه های گویشی را بداند و اگر آموخته باشد که فضای شعر محلی جایی برای جولان دادن کلمات ادبی زبان معیار نیست اگر آنقدر با گویش خود آشنا باشد که گاه می تپاند به جای یک کلمه ی ادبی چند واژه ی گویشی مترادف در اختیار اوست و اگر واژه های ابتدا به ساکن چون مصیبت به دانان رویش چنگ نیاندازند و سبب از هم گسیختگی وزن نشوند و دهها مورد دیگر به اضافه اینکه در شعر گویشی باید از طبیعت و زندگی ساده ی روستایی و تشر اداب و رسوم و نامهای فراموش شده وو..

و نیز شعرش را آدمهای مطلع و کاربرد تایید کرده باشند تازه آغاز راه است و می تواند در این شادی گام بر دارد

در کمال تاسف از گذشته تا اکنون من کاری بی عیب و نقص و گاه در حد اغماض از غزلهای بسیار ریز فنی از هیچ کس نه دیده ام و نه شنیده ام. برای اثبات این حرف هر ترانه ای که هزاران بارک اله گرفته و از چند همایش نشان لوح افتخار دریافت کرده لطف کنید تا در ترازوی نقد با هم بسنجیم این سخن را بدان جهت گفتم که همه بدانند ما باید از صفر شروع کنیم هم در بخش موسیقی و هم شعر و ترانه و این راه بس درازی ست که باید با همگامی و همراهی فرهیختگانی چون پیام و میری و دیگران پیموده شود وگرنه از سر در پیش افکندن و هر کس کار خود را کردن و در گروه کوچک دوستان به محک زدن کار به جایی می رسیم که پس از نیم قرن با درجا زدن ایستاده ایم

بیایید کمی هم یکدیگر را ببینیم و دست از منیت و غروری که روز ما را سیاه کرده برداریم و خوراک غلط به ناف فرهنگ مردم خود نبندیم اگر من شاعر ضعیفی هستم و می توانم یک واژه ی گویشی را بر کرسی وزن بنشانم نباید به خودم حق بدهم که تلفظ آن را دیگر گون کنم

 

- ما گویا در باره چیزی سخن می گوییم که چندان شناختی از چیستی اش نداریم.. یعنی اگر از ما بپرسند که  تعریف شما از موسیقی ای که شما آنرا سیستانی می نامید چیست چه پاسخ خواهیم داد.. پس  پیش از آن که در باره  انواع /  چگونگی و ساختار و فرم و ساختمانش سخن بگوییم   اندکی هم در باره چیستی اش حرف بزنیم.. من از دوستان  خواهش می کنم که  در چند جمله  برای ما در  چیستی آن نیز سخن بگویند... تا بحث را  از زاویه دیگری نیز بنگریم..شاید این بحث و رسیدن به پاسخی نسبی ما را در شیوه کار یاری دهد.

 

- به باور من آییکه های مادرانمان و سیتکهایی که مردمانمان چه هنگام درو و یا کارهای دیگر میخوانده اند ابتدایی ترین شکل موسیقی سنتی ما هستند.

 

- ننه مه کنجکه تونو ....وقتی افراد قدیم این اثر را بدون سازهای موسیقی  میخوانند بسیار زیبا میخوانند . ولی وقتی با سازهای الآن میشنویم زیاد ان گیرایی را ندارد . چرا؟چون کوک سازهایمان بر ان اساس نیست . کم و زیاد دارد . صدای زیبایی هم نداریم متاسفانه در حال حاضر که محلی  بخواند.

 

- درواقع موسیقی در سرزمین ما  پیش از هرچیز زاده زندگی ست

آییکه ها با تولد آدمی خلق میشود

و سیتک خوانی ها و آوازهای کار به هنگام درو یا ماهیگیری اوج میگیرد با نواها و ترانه های عروسی ، بحث و بیتها  زیست میکند و آنگاه در مرگ با رباعیها با آدمی همراهی میکند.

 

- بی هیچ گزافه ای من با سخنان شما در مورد  کاستی های شعر به زبان مردم سیستانی و نبودن ترانه سرایان  چیره دستی  همداستان هستم.. در این باره ما کاستی های زیادی داریم.. نخست این که ترانه هایی که از گذشته  به ما رسیده است از دیدگاه زیبایی شناختی هنری بسیار  سست هستند و گاه بد مفهوم .  چیزهای تازه ای هم گاه ما به نام ترانه و شعر  می شنویم باز هم اگر سست تز از کارهای پیشین نباشد  چیزی از آنها کم ندارد..اما همه مشکل ما شعر و ترانه نیست...ما در زمینه آهنگ هم کاستی داریم.. به سخنی دیگر اگر آهنگ تر و تازه و نابی باشد بی تردید بنده بر روی آن ترانه ای خواهم نوشت...به سخنی دیگر یکی از ارکان موسیقی ما که ترانه باشد جایش خالی ست.. بسیار هم خالی ست اما این را هم می دانم که  ترانه ساختن به زبان مردم سیستان که فاقد تجربه شعر است بسیار دشوار است... سخن بر سر واژه نیست بسیاری از این شعرها و ترانه ها  کاستی های دستوری دارند و با ساختمان زبان مردم سیستان همخون نیستند..شاید در بهتترین حالت   برگردانی و ترجمه ای از شعر دری  هستند و ذهنیتی دری زده باشند... اما در زمینه  آهنگ هم گرفتاری های زیادی داریم..در ضمن من بر روی بسیاری از  آهنگ های قدیمی شعر نوشته ام  تا آهنگسازی و خواننده ای پیدا شود و دوباره اجرایش کند...

 

- ما  شعری را برای مسابقه خواهیم  گذاشت.  هر آهنگسازی که بتواند بهترین  ملودی  و آهنگ را بسازد همان کار را اجرا خواهیم کرد و  جایزه ای را نیز برای اینکار در نظر گرفته ایم تا دستکم  شاید موسیقی ما از خمودگی..در جا زدن  رها شود و تکانی بخورد...

 

- سازها در هر فرهنگی مهم هستند اما نه با اندازه فکر و اندیشه و حسی که پشت هر سازی نهفته است. سازها مثل وزن و قالب های شعری هستند.. هیچ قالبی و وزنی به تنهایی نه بر وزن دیگری  برتری دارد و نه خوب یا بد است... من با سازها هیچ مشکلی ندارم..چه با سازهای غربی و چه شرقی.. اگر سازی توان داشت و بدرد همان قظعه ام خورد که خوب است و اگر نخورد باید او را در جای دیگری  استفاده کرد... نه این که ناچار شویم که  برای نشان دادن اصالت ملودی آن را به زور  بر پیراهن  ترانه و آهنگ وصله کنیم.. هر سازی حنجره ای دارد و هر فرهنگی نیز حنجره ای... ما تا زمانی که ندانیم حنجره فرهنگی ما چیست گمان می کنم که نتوانیم از توان های ساز بهره ببرید.. مهم نیست که این ساز گیتار است یا دایره و رباب... مگر با همین رباب و قیچک و ویلون، کردها و لرها ترانه نمی سازند؟ خوب ما هم می سازیم... به شرط این که حنجره فرهنگی ساز های خود را پیدا کنیم و بدانیم شخصیت  آهنگ ما چیست... برایم اصلا مهم نیست که پاپ باشد با  نباشد..سنتی باشد یا نباشد.. مهم این است که  طعم و مزه  فرهنگ ما را بدهد...یعنی  شخصیتی به موسیقی ما بیفزاید...

 

- آن چه تا کنون در بحث های دوستان درباره ی موسیقی سیستان خواندم، ارزشمند بود ، در این پیام ها نکات فراوان آموزنده ای برای خواننده است ؛ امّا

من در جایگاه شنونده موسیقی و پی گیر این گفت و گو، هنوز نتوانسته ام به پاسخی قانع کننده درباره ی وضعیت کنونی آن نوع از موسیقی که نشان سرزمینی به نام سیستان را داشته باشد، برسم؛ ( پرسشی که پیش از من پیام سیستانی عزیز، با بیانی دیگر طرح کرد، ).

 منظورم از نشان،  خودِ بافت آهنگ ها و نواهایی است که بی پیوستِ کلام سیستانی، معرف این قوم باشد. به عبارت دیگر کلام و شعر به گویش سیستانی، نشان زبان و ادبیات است نه موسیقی. کلام سیستانی را برآواها و نواهای مناطق دیگر ایران که بیفزایید، شنونده آن آهنگ را نماینده ی هنر موسیقی سیستان در نخواهد یافت.

پس وقتی از موسیقی سیستان سخن می گوییم، در واقع منظورمان از " متن " باید بافت و فرمی باشد که اصوات گرفته اند و مُهرِ احساسات ، عواطف و تجربه ی روحی قوم سیستانی را دارد [آن قطعه ی درهم پیوسته اصوات " متن" موسیقی است نه کلامِ ضمیمه ی آن]

پس وقتی از کلام یعنی شعر استاد رئیس الذاکرین، پیام سیستانی، غلامحسین پیری و.... حرف می زنیم پیکان گفت و گو به سمت هنر شعر و ادبیات است نه موسیقی.

حالا پرسش را این طور بیان می کنم: وضعیّت جوجه های آخِر پاییز مان در این باره (موسیقی)چگونه است؟ آیا خلاقیّت در این زمینه افق های تازه ای را باز کرده؟

ادبیات این سرزمین توانسته هم در زمینه ی گویش سیستانی و هم در زمینه ی پارسی رسمی، کوکبه و مقامی داشته باشد و صاحب حوزه ای قابل اعتنا در میان اقوام ایرانی باشد، آیا موسیقی سیستان هم چون ادبیات توانسته جایگاهی ویژه میان اقوام بیابد یا تنها همان رقص و دهل و ساز در جشنواره ها؟