چرا ؟... چرا ؟ ... چرا ...؟
یه خانوم روستایی اومده بود برای زایمان. استادمون هم داشت کمکش می کرد که خانومه یه دفعه از شدت درد لباس این استاد ما رو گرفت که یه دفعه جیغ خانوم دکتر در اومد که "دستتو به من نزن کثافت!!!"
تنها کاری که تونستم بکنم این بود که از اتاق زایمان بیام بیرون ...
از اون روز دارم خیلی به این موضوع فکر می کنم که چرا ما یه متخصص زنان بومی نداریم؟
چرا هر آدم درس خونده ای صرفا میاد یه مدتی اینجا تا یه پولی جمع کنه و بعدم بار و بندیلشو ببنده و بره ؟
چرا مردم ما برا خودشون احترام قائل نیستیم ؟
چرا هر مریضی میاد بی دلیل استاد دستور بستری شو می ده و هیچکی هم نیست ازش بپرسه به کدوم دلیل داری بستری ش می کنی؟ ولی من دلیلشو می دونم ... اینکه تختای توی بخش خانوم دکتر غیربومی عزیز خالی نمونه و بتونه به خاطر هر امضای اوردر RPO(یک نوع دستور پزشک که منظورش اجرای دستورات قبلیه و هیچ کار جدیدی برای مریض انجام نمی ده) یه پولی عجیبی به جیب بزنه تا زمانی که آزمایشای مریض که سرپایی هم قابل انجام بوده حاضر بشه...
فکر میکنین تو یه شهر دیگه یه پزشک جرات میکنه با مریض اینطور حرف بزنه ؟! کافیه کوچکترین حرفی بهشون بزنی تا زمین و زمان رو یکی کنن و بعد از کلی فحش که نثار طرف می کنن تازه می رن ازش شکایت هم میکنن.
اونوقت تو بخش چشم دختر ۹ ساله ای میاد که معلم با شلنگ زده تو چشمش و به خاطر خونریزی لب مرز کوریه . می گی چرا شکایت نکردین؟ مادره می گه "یه نفر از نون خوردن میفته" و تو هاج و واج نگاه می کنی و به این فکر می کنی که اگه این شکایت نکنه دختر ۹ ساله بعدی حتما کور می شه...
چرا باید جراحی که برای یه عمل آپاندیس تمام شکم مریضو باز میکنه برگرده بگه: "مردم این استان هیچی حالیشون نیست برای آموزش خودتون تمام شکمشونو باز کنین و ... " و راحت با همین طرز فکر چند سالی برای خودش طبابت کنه و جون خیلی ها رو بگیره و مردم رو تلکه کنه؟
ما کی می خوایم طرز فکرمونو درست کنیم؟
تا کی می خوایم مظلوم باشیم و بذاریم همه حقمونو بخورن ؟
تا کی می خوایم بذاریم همه بیان از امکانات ما استفاده کنن و بعدشم جیم بزنن برن؟
کی می خوایم وقتی برای تحصیل رفتیم یه شهر دیگه پشت سر مردممون حرف نزنیم و زاهدانی بودن خودمونو انکار نکنیم ؟(این حرف من مخاطبان خاصی داره که این رفتارو به عینه هم دیده م و هم شنیده م)
این مائی که می گم تعمیم داده نمی شه به همه ، ممکنه ماهایی که امکاناتمون حداقل در حدی هست که می تونیم برای تفریح و سرگرمی خودمون هم شده در روز یه بار به نت سر بزنیم هیچ وقت همچین چیزایی رو تجربه نکرده باشیم ولی وقتی همه مردم جامعه مونو در نظر بگیریم یه درصد زیادی رو شامل می شه...
و من هیچ وقت نتونستم با این منش و طرز فکر بومی اینجا کنار بیام...
حداقل ما می تونیم خودمونو از حالا برای سالها بعدی که قراره اینجا زندگی و کار کنیم اصلاح کنیم ...
توضیح لوگو: نقشمایهٔ یکی از ظروف سفالین مکشوفه در شهر سوخته سیستان (هزارهٔ سوم پیش از میلاد).